بحثی از استقلال پیش بکشیم
استقلال همانطور که می دانید به معنای مستقل بودن است. یعنی مستقل بودن در تصمیم گیری برای خویش. به عنوان مثال یعنی شما بتوانید نوع لباسی را که می پوشید انتخاب کنید.
در اصل مبحثی با عنوان سلب آزادی وجود ندارد و نداشته؛ کسانی که با صلب آزادی مخالفند از روی نا آگاهی این راه را در پیش گرفته اند. شاید برای بعضی افراد سوال پیش بیاید که در طول تاریخ شاهد امثال صلب آزادی بوده ایم، به عنوان نمونه برده داری. باید گفت که برده داری صلب آزادی محسوب نمی شود. و این بحث را در مطالب بعدی روشن تر بیان خواهم کرد.
مبحث آزادی و تعرض به آن با "کنترل آزادی" شروع می شود.. تمام حاکمیت ها امروز دریافته اند که انسان را مستقیماً نمیتوان کنترل کرد و یا به گفتار دیگر، آزادی را از هیچ انسانی نمیتوان گرفت. زیرا انسان از ابتدای تاریخ با چیدن سیب ثابت کرد که آزادی برایش از هرچیز مهم تر است، حتی اگر به قیمت رانده شدن از بهشت تمام شود.
در نتیجه حاکمیت ها برای کنترل جامعه و حفظ قدرت خود از کنترل آزادی توسط "ناخودآگاه" استفاده می کنند.
کنترل آزادی از طریق ناخودآگاه یعنی آزادی شما را (که در ابتدای مطلب به عنوان مستقل بودن در انتخاب تعریف شد.)  از طریق پس زمینه ذهنی به سمت خواسته های خود هدایت کنند. این حرکت نیازمند چرخ های قدرتمندی به نام رسانه است. (رسانه صرفاً به معنی اخبار، روزنامه و اینترنت نیست. هر وسیله ای که برای اطلاع رسانی جمعی به کار رود رسانه نام دارد. به عنوان مثال جارچی های زمان قدیم نوعی رسانه بوده اند.)
فکر ما و انتخاب های ما و درنتیجه استقلال ما توسط رسانه کنترل می شود. به این صورت که رسانه با تمام ابزار های خود نوع تفکر جامعه را به سمت اهداف خود می کشاند  و آنها را وادار به قبول باور هایی می کند که حاکمیت برای کنترل جامعه و حفظ قدرت آنها را ساخته. در زیر برای روشن تر شدن موضوع نمونه هایی می آورم:
شما سینمای هالیوود را در نظر بگیرید که توسط حاکمیت امریکا کنترل می شود. در اکثر قریب به اتفاق محصولات هالیوود نقش های منفی قدی بلند، لهجه ای خارجی، رنگ پوست غیر سفید، چشمان مشکی و غالباً موی مشکی دارند. (مشخصات شرقی ها، به خصوص ایرانی ها.) هنگامی که مخاطب این محصولات را به صورت مکرر را ببیند نه به صورت خود آگاه، بلکه به صورت ناخودآگاه هنگامی که کسی با این مشخصات را مشاهده کند، ندایی از پس زمینه ذهنی او می گوید که این فرد قابل اعتماد نیست.
برای نمونه بعدی سینمای ایران را در نظر داشته باشید که توسط حاکمیت کشور خودمان کنترل می شود. در اکثر قریب به اتفاق سریال های ایرنی (به خصوص سریال های دهه هشتاد.) تمام نقش های منفی افرادی بدون ریش، مرفه و بی اعتقاد هستند که غالباً نام های خارجی دارند (ناتاشا، کتی و...).
این ها کوچکترین و به چشم ترین نمونه ها بودند. تمام استقلال شما، نه مستقیماً (چرا که صلب استقلال مستقیم باعث از دست رفتن کنترل حاکمیت می شود.) بلکه به صورت غیر مستقیم و از طریق رسانه کنترل می شود.نوع پوشش، نوع خوراک، رنگ لباس، ماشینی که انتخاب می کنید، نوع راه رفتن، نوع گویش، مقصدی که برای مسافرت انتخاب می کنید، وسایلی که برای منزل تهیه می کنید، نحوه ارتباط بر قرار کردن، نحوه دوست داشتن، نحوه بوسیدن، نحوه عشق بازی کردن و هر چیزی که فکرش را بکنید کنترل می شود و از رسانه ها جهت می گیرد.
پس استقلال یعنی آزادی اندیشه و تفکر، ذهن هر شخصی کمتر آلوده به جهت ها باشد آزادی بیشتری دارد. آزادی در نوع پوشش نیست، در اجازه گفتن تفکرات به صورت آزادانه نیست. اگر می خواهید آزاد باشید، تفکر خود را آزاد کنید. اگر می خواهید آزاد باشید از همین آن فکر کنید که چقدر ذهنتان به جهت ها آلوده است.. به این فکر کنید که ذهن مهیار ناصری به چه جهت هایی آلوده بود که این مطلب را نوشت..
باور کنید حتی فکر کردن به آزادی تفکر ضربان قلب را بالا میبرد.
به امید آزادی اندیشه انسان.

مهیار ناصری
۲۹/ بهمن
۶:۳۹ بعد از ظهر